تعمیرکار به قلم میلاد سرداری
پارت شصت و سوم
زمان ارسال : ۱۱۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
وقتی به آسانسور رسیدند از دوشش پایین آمد و با ذوق کودکانهای داخل شد. ارغوان پر شور و سرخوش بود و برای فوران این سرخوشی هر بهانهی سادهای کافب بود. خشی از او پرسید
- چی میخواستی بهم بدی؟
لحظهای اخمهایش در هم شد و بعد یادش آمد.
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
آمینا
00چه یه دنده ای هست این ارغوان😅